دیرتر. عقب تر. از عقب. از دنبال. اختباء، تعمیه کردن بر کسی چیزی پس تر، پرسیدن او را از آن. (منتهی الارب) : سپه رانی و ما ز پس تر شویم بگوئیم و زین در سخن بشنویم. فردوسی. ، ادنی
دیرتر. عقب تر. از عقب. از دنبال. اختباء، تعمیه کردن بر کسی چیزی پس تر، پرسیدن او را از آن. (منتهی الارب) : سپه رانی و ما ز پس تر شویم بگوئیم و زین در سخن بشنویم. فردوسی. ، ادنی
بعید هذا. اندکی متأخر: و او (یعنی کوکب علوی) مستقیم است تا آنگاه که بوقت برآمدن آفتاب آنجا رسد که اگر آفتاب آنجا بجای او بودی از پس ترک از نماز پیشین بودی. (ابوریحان از التفهیم) ، هر چیز صیقلی که در لای کاغذ گذارند تا محفوظ ماند، فواتی که شخص در دم مردن زند. (ناظم الاطباء)
بُعیدَ هذا. اندکی متأخر: و او (یعنی کوکب علوی) مستقیم است تا آنگاه که بوقت برآمدن آفتاب آنجا رسد که اگر آفتاب آنجا بجای او بودی از پس ترک از نماز پیشین بودی. (ابوریحان از التفهیم) ، هر چیز صیقلی که در لای کاغذ گذارند تا محفوظ ماند، فواتی که شخص در دم مردن زند. (ناظم الاطباء)
پستر و عقب تر و دورتر. (ناظم الاطباء). کمی بعد. بعدتر: و آن داروهای تلخ است، بعضی گرم است و بعضی سرد و سپس تر یاد کرده آید. (ذخیرۀخوارزمشاهی). و فرق میان ذات الجنب و ذات الکبد سپس تریاد کرده آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). علاج قی در گفتار دهم که علاج معده است یاد آمده است و علاج اسهال سپس تر در جایگاهش یاد کرده آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
پستر و عقب تر و دورتر. (ناظم الاطباء). کمی بعد. بعدتر: و آن داروهای تلخ است، بعضی گرم است و بعضی سرد و سپس تر یاد کرده آید. (ذخیرۀخوارزمشاهی). و فرق میان ذات الجنب و ذات الکبد سپس تریاد کرده آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). علاج قی در گفتار دهم که علاج معده است یاد آمده است و علاج اسهال سپس تر در جایگاهش یاد کرده آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)